بنگر

گذری به باورها و پذیرفته های عام و خاص و آغاز پروسه ای از بحث و تبادل نظر موضوعات سیاسی اجتماعی فرهنگی و .

بنگر

گذری به باورها و پذیرفته های عام و خاص و آغاز پروسه ای از بحث و تبادل نظر موضوعات سیاسی اجتماعی فرهنگی و .

خا طره ها ی کمرنگ

‫عصر پنجشنه بود و خاله فیدو مثل هر پنچشنبه دیگر از گرد راه رسید و بوقچه نچندان بزرگش را زیر درخت نارنج وسط حیاط گذاشت وطبق عادت دیرنه لیوان آبی را طلب کرد. مادر از دیدن خاله فیدو خوشحال میشد اما بی بی زیاد از دیدن او حال نمی کرد ، حا لا چراش بمونه برای بعد .لیوان اب رواز دست مادر گرفت و یکباری سر کشید انگار ‫چند  روزی بود اب به چشم هم ندیده بود چه رسد به نوشیدن .بعد از فراخت از آشامیدن و چاق کردن نفسی نگاهی متفکرانه به دوروبر انداخت و پس از ارام شدن از ارامی اوضاع نگاهی به من انداخت با لبخندی تمسخر امیز گفت سیاه گله تنلو تو اینجا چه اکردی؟ حوصلش رونداشتم بدون اینکه حرفی بزننم به گوشه دیگر حیاط رفتم . خاله فیدو رو بشکل خاصی دوست داشتم می پنداشتم زنده بودنم را میباید مدیون او و دانش طبی او باشم اخه او طبیب خانوادگی ما بود البته خیرش به در و همسایها هم می رسید ،او در واقعه بشتر اوقاتش در حال طبابت قوم وخویشان و همسایها بود ، البته او فواید دیگری غیر از طبابت هم داشت با اینکه پا از بندر بیرون نگذاشته بود ولی داستانهای فراوانی از زیبایی شهر های بزرگ جهان ومردم انها داشت  در ضمن فمنیست هم بود البته از نوع قدیمیش از تاریخ و حوادث تاریخی سرنوشت ساز فقط دو روخداد را در ذهن داشت اولیش شجاعت زینب دومیش تبعید رضا شاه از طریق بندرعباس ، که همیشه با اَب وتاب از این دو حادثه جهانساز تاریخی سخن میگفت که چگونه زینب  دربرابر یزد ایستاد و   وطن پرستی  رضا شاه  که حتی به هنگام رفتن از ایران اندکی از خاک بندر را در طربه ایی کرد وبا خود برد. و هر بار که این داستانها را تحریف می کرد حسابی اشک میر یخت.

 

خاصیت دیگر خاله فیدو اگاهی به علم فلسفه ونجومات بود وبا اندکی تبصره میتوان دانش سیاسی او را هم به حساب آورد . در عالم فلسفه شاید کمتر کسی یافت شود که بتواند پدیدهای متضاد را در کنار یکدیگر گذاشته و ارتباطی تنگاتنگ وپیوندی عقلانی بین ابها بیابد ،مثل قضیه زینب ورضا شاه. او همیش مگفت انسانها بدو دسته تقسیم میشوند ۱− انهایی که قدرتمند و دارا و انهاییکه ضعیفند و ندار و از نظر او این کار خدا ست  و به بنده خدا نیامده که تو کار خدا دخالت کند . دسته اول به لطف خدا حال کنند ودسته دوم به به وچه چه گویند ،به به چه خانه ای به به چه باغی به به چه ماشینی و...........

 

‫اگر برگردیم به علم طبابتش شاید بشود او را مفیدتر شنا خت . سه ساله بودم که از بیماری در ناحیه شکم رنج می بردم . کارم شده بود شبها نارامی و روزها بیقراری یک شب که  درد  دیگه  امانم رو  بریده  بود   خاله فیدو که خوراکش اینجور بلاهای نا مفهوم کودکی بود با گرفتن چراغ سبز از مادر بدون فوت وقت  دست  بکارشد و معالجه را  با ماساژ شکم ودل و روده من که تقریباً از زور درد بی هوش شده بودم شروع کرد از انجایی که هیچ کدام از احساس پنچگانه ام بدرستی عمل نمیکرد چندان چیزی از ماجرای انشب بیاد ندارم اما بعدها که ان درد کشنده درونی فروکش کرده بود و جان نیمه جانی گرفتم چگونکی ان عمل موفق را از ناظرین بر صحنه که تعدادشان هم کم نبود پرسان شدم کاشف بعمل امد که خاله فیدو انشب شاهکار کرد حرکات دستش که دل وروده مرا از روی شکم از هم دیگر ثوا میکرد استادانه بود ان علامتهای + که او با رنگ نیلی بر شکم من می کشید سخن از مهارت او در طبابت داشت ، راستش بیشتر از این چیزی نه از نام ونه از علت ناراحتیم از کسی شنیدم فقط  ناظرین میگفتن اگر خاله فیدو نبود تا حالا هفتا کفن پوسانده بودی ،،اخرش هم ما جریان این هفت کفن پوساندن را نفهمیدیم ،،از همین رو از انجایی که نمی خواستم آدم ناشکری باشم زندگی خود را مدیون او میدانستم  نسخه پیچیده ای برای تمامی افونتهای بیرونی در  بوفچه داشت که شامل حب همبی و دوا سرخو بود و کلپور و آشعن را علاج دردها ی درونی میدانست

 

علت دردهای مفصلی در پا و زانو وکمر زنان را کار زیادی در خانه و نزد مردان را تنبلی و بی کاری میدانست اعتقاد داشت زنان سه برابر مردان کار میکنند وهیچ حقوقی دریافت نمی کنند و ازاین رو زنان در رابطه نابرابری با مردان بسر می برند وشاید یقینش به همیین نابربری بود که هیچ وقت ازدواج نکرد وشاید هم کسی مورد دلخواهش را نیافت ،البته مادرم میگفت خاله فیدو متقاضیان متعددی داشت ولی از انجایی که دختر سختگیری بود هیجکدام را نپسند ید ، و وقتی هم که انتخاب کرد طرفش طعمه دریا شد و او را با خاطرات زیبایش در ساحل جا گذاشت.

‫ دانش طبابتش همانند دیگر معلوماتش در زمینه سیاست ،تاریخ ،اجتماع ،فلسفه ،دوخطی بود ،اما ادم خوشحا لی بود زندگی پیچیده ای نداشت و عاشق بود  

 

‫‫کندو ‫کاوی در علل و انگیزها

‫قسمت دوم

‫بنکر

 

 

در بین انسانها هموار اختلافاتی در اندازه وابعاد گوناگونی وجود داشته و خواهد داشت ،اینکه انها بطور انفرادی چه راه حلهای را برای رفع تنشها انتخاب میکنند نشان از عمق تاثیرات حوادث اجتماعی برانان و میزان دانش و ا گاهی انان نسبت به نتیجه راه حل انتخابی اناندارد.

‫کسانی که به مبارزه وایستادگی درمقابل قدرت دولتی روی اوردند، حل تضادهای اجتماعی را در رویارویی با کج اندیشی میدیدند واگاه براین که این اقدام میتواند با بی رحمی اسلامداران ایران روبروگرد. انان جنگطلب نبوند عشق به زندگی داشتندو از ازادی‫لذت میبردند. ‫اکنون پس از گذشت سالیان از ماجرای  ‫کشتار های دستعجمعی دگرگونه اندیشان بر کسی پوشیده نیست که کسانی که در یورش حکومت جانباختن ،انسانهای بیگناهی بودند که مردمشان را دوست داشتند.‫

‫‫اینکه انسانها از حوادث اجتماعی خود تاثیر پذیرند کمترکسی قبول ندارد ، اما اینکه اگاهی و اطلاعات انها در میزان عمق تاثیر گذاری بر انان نقش بسزایی دارد را کمتر کسی جدی میگیرد .  

‫‫قدرمسلم هر اقدامی که از طرف گروهی بکار گرفته میشود مورد قبول همه افراداجتماع از همه گروه فکری قرار نمیگیرد .اگاهی به این مطلب پافشاری در تحقق اهداف تعین شده را تا اندازه ایی از یقین مطلق دور میسازد .یقین داشتن به ناحق بودن شیوه عملکرد حکومت را میتوان اصلی ترین انگیزه ایستادگی و مقاومت فرزندان این خطه محروم در مقابل عدل اسلامی حکومت ایران نا مید دومین انگیزه همانطور که بدان اشاره شد اگاه بودن انان بعنوان گروه یا تشکل به حقوق فردی خود در اجتماع وباور انان به بهتر زیستن بود

‫من یاد گرفته ام از هیچ تحول اجتماعی هرچند مورد علاقه ام باشد حماسه نسازم وسعی کنم همه چیز را حقیقی دیده و واقعی بررسی کنم . انان عقایدی وباورهایی داشتند که بسیار بالنده بود نظرات انها شاید پاسخگوی تمامی مشکلات این زمین خاکی ما نبود اما کمترین اینکه انان هیچ وقت به بند کشیدن انسانها را افتخار نمیدانستند . و نمیدانند . انها خواهان شهادت ومردن نبودند به زندگی وازاد زیستن عشق میورزیدندو ازادی را نه تنها برای خود بلکه برای اجتماع خود میخواستند

‫حکومت برای تحکیم پایه های خود در ایران ستم دیده انزمان سرکوبی همه افراد غیر خودی را امری واجب و الهی میدانست کماکه امروز هم به همین منوال عمل میکند ، در همین راستا طرح سرکوبی همه جانبه مخال اندیشان را با دقت کافی در پیش گرفت ، برای عملی کردن طرحهای ترور وسرکوب خود اندکی هم بخود واهمهایی راه نداد ودر این مسیر از هیج جنایتی کوتاهی نکرد ، افراد بسیج شده از سوی حکومت که عمدتاً ادمهای معلوم والحالی بوده وهستند که از انجام هیج جنایتی از کشتن نوزادان وبدار اویختن سالمندان از زن ومرد کوتاهی نکردن ونمیکنند.

‫اینکه مخالفین حکومت چه سیاستی را پیشه می کردند زیاد تاثیری در قعل وقم کردن انان از طرف ادمکشان دینی نداشت زیرا که حکومت نابودی تمام عیار تمامی ناخودیها را در دستور کار خود قرارداده بود ، فرزندان عاشقان هرمزگان نیز از این سناریوی شوم حکومتی ‫بی بهره نماندن .